حل یک مشکل کوچک!

حل یک مشکل کوچک!

..::: وبلاگ شخصی یک کامپیوتری! :::..

Yemen ifyemen
پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۲۷ مرداد ۹۴، ۱۹:۱۸ - امیرحسین چگونیان
    قشنگ بود
یک جمله
  • ۰
  • ۰

کنج تنهایی

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت 
 پرده ی خلوت اینغمکده بالا زد و رفت 


 کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد 
 خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت 


 درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد 
 آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت


خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد 
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت 


رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد 
 چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت 


 بود ایا که ز دیوانه ی خود یاد کند 
 آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت 


 سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش 
 عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

امیرهوشنگ ابتهاج

  • ۹۲/۰۶/۳۱
  • MHK448

نظرات (۱)

خیلی شعر رو دوست داشتم. کلا این شعرهای هوشنگ ابتهاج رو آدم بذاره کنار، یه بار که عاشق شد برای عشقش هی بفرسته :دی 
یکی از کتاب های(به نام سیاه مشق) هوشنگ ابتهاج رو گرفتم، بیشترش غزلیات عاشقانه اش هست :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی