حل یک مشکل کوچک!

حل یک مشکل کوچک!

..::: وبلاگ شخصی یک کامپیوتری! :::..

Yemen ifyemen
پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۲۷ مرداد ۹۴، ۱۹:۱۸ - امیرحسین چگونیان
    قشنگ بود
یک جمله

۴۱۷ مطلب با موضوع «خود درگیری!» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

علت سکوت

برای آنکس که می فهمد هیچ توضیحی لازم نیست

ولی

برای آنکس که نمی فهمد هر توضیحی اضافی است

 

  • MHK448
  • ۰
  • ۰

تا در طلب گوهر کانی کانی

تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی

هر چیز که در جستن آنی آنی

 

مولانا

  • MHK448

عذرخواهی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448

افتاحیه سایت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448
  • ۰
  • ۰

کنج تنهایی

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت 
 پرده ی خلوت اینغمکده بالا زد و رفت 


 کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد 
 خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت 

  • ۰
  • ۰

همه شب نماز خواندن همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سروپا برهنه رفتن
دولب ازبرای لبیک به گفته باز کردن

  • ۰
  • ۰

خورشید آسمان ها

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس 
خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس 

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان 
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس 

  • ۰
  • ۰

گنجشک‌

تو هم مثل دل من بی‌قراری 
صبوری، ساده‌ای، چشم‌انتظاری
تو را هم عاشقانه دوست دارم
تو با گنجشک‌ها فرقی نداری

 

  • ۰
  • ۰

آتش در نیستان

یک شب آتش در نیستانی فتاد.
سوخت چون اشکی که برجانی فتاد.
شعله تا سرگرم کار خویش شد.
هر نیی شمع مزار خویش شد.
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست؟
مر ترا زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش بی ثمر نفروخته ام.
دعوی بی معنی ات را سوختم.
زان که گفتی نیم با صد نُمود.
همچنان در بند خود بودی که بود.
مرد را دردی اگر باشد خوش است.
درد بی دردی علاجش آتش است.

  • MHK448
  • ۰
  • ۰

هزار دشمنـم ار می‌کنند قصد هـلاک

                                     گرم تو دوستی از دشمـنان ندارم باک

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد

                                     و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

نفـس نفـس اگر از باد نشنوم بویش

                                     زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات

                                     بود صـبور دل اندر فراق تو حاشاک

اگر تو زخم زنی به کـه دیگری مرهـم

                                     و گر تو زهر دهی به کـه دیگری تریاک

بـضرب سیفـک قتـلی حیاتـنا ابدا

                                     لان روحی قد طاب ان یکون فداک

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم

                                     سـپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک

تو را چنان که تویی هر نـظر کـجا بیند

                                     به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

بـه چشم خلق عزیز جهان شود حافظ

                                     کـه بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک

  

حافظ

  • MHK448
  • ۰
  • ۰

تا کى

تا کى به تمناى وصال تویگانه
  
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه 
  
خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه
  
اى تیر غمت را دل عشاق نشانه 

  • ۰
  • ۰

دیدار

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448

اتوپایلوت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448
  • ۰
  • ۱

آخرین مرتبه

بعد یک عمر قناعت دگر آموخته‌ام
عشق گنجی است که افزونی‌اش از انفاق است
بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم
لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است
جام می‌ نزد من آورد و بر آن بوسه زدم
آخرین مرتبه مست‌شدن اخلاق است

  • MHK448
  • ۰
  • ۰

تو میر عشقی

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

                                    یک  امشبی با من بمان با من سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
                                    کج کن کلاه دستی بزن مطرب خبر کن

  • ۰
  • ۰

این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است

این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است

هفتاد باب از هفت مصحف برنبشتم

این فصل را خواندم، ورق را درنبشتم

از شش منادى، رازِ هفت اختر شنیدم

این رمز را از پنج دفتر برگزیدم

  • ۰
  • ۰

مگرم سر برود

روزگاریست که سودای تو در سر دارم
مگرم سر برود تا برود سودایت

چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص
گر تامل نکند صورت جان آسایت

 

سعدی

  • MHK448

بلیط مترو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • MHK448