امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه دستی بزن مطرب خبر کن
گلهای شمدانی همه شکل تو هستن
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستن
تا طاق ابرو بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانهاشان را شکستن
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر
تومیر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
شاعر: محمد صالح علاء
- ۹۲/۰۳/۱۴