دنیای من آنجاست
آن دور دور دور
آنجا که لبریز است
از عطر و مهر و نور
آنجا که یک نقطه
اندازه ی دنیاست
یک خط سرخ صاف
باغی پر از گلهاست
یک لکه آبی
دریا و دریاهاست
پیغام ماهی در
فواره ها پیداست
آنجا که خورشیدش
رنگی دگر دارد
هر کس گل خورشید
در خانه می کارد
آنجا که جای در
در خانه ها خالیست
بین دو همسایه
دیواری اصلا نیست
آنجا که مشق شب
آواز بلبل هاست
جای لب آدم
بر گونه گلهاست
آنجا که قانونش
قانون شبنم هاست
از گل جدا ماندن
تنبیه آدم هاست
آنجا که از دره
تا قله راهی نیست
از آبی دریا
تا آسمان، آبیست
کو کوله بارم، کو؟
دنیای من آنجاست
آنجا که نام آن
دنیای کودکهاست
«شکوه قاسم نیا»
- ۹۰/۱۰/۲۸