اینجاست ٬ آیید ٬ پنجره بگشایید ٬ ای من و دگر من ها :
صد پرتو من در آب !
مهتاب ٬ تابنده نگر ٬ بر لرزش برگ ٬ اندیشه ی من ٬ جاده ی مرگ .
آنجا نیلوفرهاست ٬ به بهشت ٬ به خدا درهاست .
اینجا ایوان ٬ خاموشی هوش ٬ پرواز روان .
در باغ زمان تنها نشدیم . ای سنگ و نگاه ٬ ای وهم و درخت
آیا نشدیم ؟
من « صخره ــ من » ام ٬ تو « شاخه ــ تو » یی .
این بام گِلی ٬ آری ٬ این بام گِلی ٬ خاک است و من و پندار .
و چه بود این لکه ی رنگ ٬ این دود سبک ؟ پروانه گذشت ؟
افسانه دمید ؟
نی ٬ این لکه ی رنگ ٬ این دود سبک ٬ پروانه نبود ٬ من بودم و تو ٬
افسانه نبود ٬
ما بود شما .
« سهراب سپهری»
- ۹۰/۱۰/۱۶