حل یک مشکل کوچک!

حل یک مشکل کوچک!

..::: وبلاگ شخصی یک کامپیوتری! :::..

Yemen ifyemen
پیام های کوتاه
آخرین نظرات
  • ۲۷ مرداد ۹۴، ۱۹:۱۸ - امیرحسین چگونیان
    قشنگ بود
یک جمله
  • ۰
  • ۰

می‌گویند پادشاهی پسر خود را به جماعتی اهل هنر سپرده بود تا او را از علوم نجوم و رمل و غیره آموخته بودند و استاد تمام گشته با کمالِ کودنی و بلادت [=کندذهنی]. روزی پادشاه انگشتری در مشت گرفت، فرزند خود را امتحان کرد که «بیا بگو در مشت چه دارم.» گفت: «آنچه داری گِرد است و زرد است و مُجَوَّف [=میان‌تهی] است.» گفت: «چون نشان‌های راست دادی، پس حکم کن که آن چه چیز باشد.» گفت: «می‌باید که غربیل باشد.» گفت: «آخر این چندین نشان‌های دقیق را که عقول در آن حیران شوند دادی از قوت تحصیل و دانش، این قدر بر تو چون فوت شد که در مشت غربیل نگنجد؟»
اکنون هم‌چنین علمای اهل زمان در علوم موی می‌شکافند و چیزهای دیگر را که به ایشان تعلق ندارد بغایت دانسته‌اند و ایشان را بر آن احاطت کلی گشته و آن‌چه مهم است و به او نزدیک‌تر از همه‌ی آن است خودی اوست و خودی خود را نمی‌داند (ص۱۵).

(فیه ما فیه، مولانا جلال‌الدین محمد)

  • ۹۰/۱۰/۱۴
  • MHK448

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی