مثل پاییز می پرد رنگم
چه غم انگیز می زند چنگم!
در من آشوب دائمی برپاست
یک دم آیینه، یک نظر سنگم
بی تو با خانه، بی تو با کوچه
بی تو با هر چه هست می جنگم،
افتخارم تو بودی و بی تو
مدتی هست مایه ی ننگم
دل مردم غروب می گیرد
من از آغاز روز دلتنگم
شعر بی ابتدا و انجامم
شعرم اما بدون آهنگم
گل سرخ همیشه بی حالم
سرخم اما همیشه کم رنگم...
سوال ۱:غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟
سوال ۲:دانی چه کنم چو یار برگشت؟
سوال ۳:شب فراق که داند که تا سحر چند است؟
سوال ۴:پیام من که رساند به یار مهر گسل؟
سوال ۵:تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟
از امیر تیموری
- ۹۱/۱۱/۲۰