یا رب اندر کنف سایهی آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر اى خاتم جمشید همایون آثار گر فتد عکس تو بر لعل نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید من اگر مهرنگارى بگزینم چه شود
عقلم از خانه بدر رفت و گر مى اینست دیدم از پیش که در خانه ء دینم چه شود
صرف شد عمر گرانمایه به معشوقه و مى تا از آنم چه به پیش آید ازینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
«حافظ»
- ۹۱/۰۷/۲۳