من مرده ام
انها که می میرند
هیچ حرکتی ندارند و
من که مدتهاست
به سمت تو
حرکتی نداشته ام
یعنی مرده ام نه؟
یکی مرا خاک کند لطفا.
از einlam.ir
من مرده ام
انها که می میرند
هیچ حرکتی ندارند و
من که مدتهاست
به سمت تو
حرکتی نداشته ام
یعنی مرده ام نه؟
یکی مرا خاک کند لطفا.
از einlam.ir
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوب تر نباشد
برگرفته شده از independent.blog.ir
۴۴۸: یه موضوع هم باید بسازم با عنوان «توهم»
لازمه
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
برگرفته شده از independent.blog.ir
خوب شدن من
مثل پروژه های
هفته دولت است که
فقط افتتاح می شوند
ان هم برای چندمین بار...
از einlam.ir
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
به او رسان سلام من بگو مرا صدا کند
حریم وعده نشکند به عهد خود وفا کند
صفای یک تبسمش به عالمی نمیدهم
اگر جه او وفای خود به دیگری عطا کند
جان جهان دوش کجا بوده ای
نی غلطم در دل ما بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام
آه که تو دوش که را بوده ای
زلـف شـب را به سراپـای سحـر می ریــزم تا خود صبح به راه تو قمر میریزم
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است! چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است!
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست
سجادۀ زر دوز که محراب دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
افسرده و غمگین و دلگیر است امشب
حتا زمین از آسمان سیر است امشب
بایـــد دلــــم با تــــار و تنبـــورم بسازد
سازم بم و کوک دلم زیر است امشب
حل میشود شکوه غزل در صدای تو
ای هرچه هست و نیست در عالم فدای تو
هر شب به روز آمدنت فکر میکنم
هر صبح بیقرارترینم برای تو
آ ـ چند موج، قایقِ هاشورخورده ـ مد
«آمد» همیشه بوی گل سرخ میدهد
«آمد» همیشه یک خبر تازه بوده است
«آمد» همیشه از پی یک اسم میرسد
بهار رفت بهار آمد و بهار گذشت
نیامدی تو و یک سال آزگار گذشت
نیامدی تو و ابر از غم نیامدنت
چنین گریست که آب از سر بهار گذشت
بهار آمد و پاییز رفت اما حیف
تمام عمر کلاغان به قارقار گذشت
بهار از پس سرمای تیره سر بر کرد
بهار از سر تقصیر روزگار گذشـت
مهدی جهاندار
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی!!
ای آرزویِ آرزو
این پرده را بردار از او
من کس نمیدانم جز او
مستان سلامت میکنند